به بهانه D10، تنها گفتگوی دو نفره گیتس و جابز در D5 - بخش آخر: پرسش و پاسخ + دانلود PDF کامل
 
فناوری های پیشرفته
Advanced Technolog
 
 

Audience.jpg 

والت: سؤال‌ها. می‌شود کمی نور داشته باشیم؟
راجر: راجر مک‌نِیمی از Elevation Partners. مرسی دوستان، فوق‌العاده بود. خیلی ممنون. سال آینده یک انتخابات بزرگ در پیش رو داریم و من کنجکاوم که بدانم آیا هیچ مسئله خاصی هست که شما اهالی دره سیلیکون ببینید و لازم باشد همگی آن را به طور مؤثر با رئیس‌جمهوری بعدی ایالات متحده در میان بگذاریم. هر مورد مشترک اجتماعی که باشد. چون خیلی عجیب است، ما در واقع هیچ مشکلی را از زبان دست اندر کاران نمی‌شنویم و من کنجکاوم بدانم آیا شما چیزی در ذهن دارید؟
والت: بیل؟
بیل: بله، مطمئناً آموزش یکی از مواردی است که من در بالای فهرست می‌گذارم.

راجر: آیا راه‌حل‌های تکنولوژیکی وجود دارد که بشود در این باره کاری کرد یا اینکه فقط...
بیل: نه. تکنولوژی می‌رود که بیشتر و بیشتر مفید واقع شود، ولی روش سنجیدن معلمین و امتیازبندی‌ها، نوع طراحی مدارس، و انتظاراتی که وجود دارد، این فقط یک چیز خالص تکنولوژیک نیست. بیشتر یک رَویه بنگاهی است که فرصت‌های جدیدی در آن هست. قاعدتاً مباحث زیادی پیرامون روش‌های مختلف انجامِ آن وجود خواهد داشت.

والت: استیو؟
استیو: پسر، ما واقعاً مشکلات بزرگی داریم و فکر می‌کنم اکثر آنها خیلی بزرگتر از چیزی هستند که دره سیلیکون در حال حاضر می‌تواند ارائه کند. بنابراین امیدوارم که برخی از آنها حل شوند. در عین حال فکر می‌کنم که یادمان رفته که چقدر صنعت ما وابسته به ثبات و امنیت است. ببین، ما از یک دوره طولانی ثبات برخوردار بوده‌ایم و توانسته‌ایم روی تکنولوژی و بزرگ کردن کسب‌و‌کارهای خودمان تمرکز کنیم و گاهی فکر می‌کنیم که این همیشگی خواهد بود.
یکی از حوزه‌های خیلی جذاب که همه ما تحت تأثیرش هستیم، بخش تأمین انرژی است. و کار خیلی زیادی در این بخش در جریان است، می‌دانم که سرمایه‌گذاری زیادی هم شده، نمی‌دانم که آیا نتیجه‌ای هم خواهد داشت یا نه، ولی سرمایه‌گذاری زیادی روی انرژی‌های جایگزین صورت گرفته و شاید دره سیلیکون بتواند یک نقش کوچکی در این میان بازی کند.

کارا: شما دو نفر در این بخش سرمایه‌گذاری کرده‌اید یا...
بیل: مقداری.
کارا: که می‌تواند رقم زیادی باشد. (خنده حضار)
بیل: یک میلیارد دلار اینجا و آنجا. (خنده حضار)

والت: استیو، تو در این زمینه سرمایه‌گذاری کرده‌ای؟
استیو: نه.
کارا: فقط قدردان هستی.
استیو: آره، فقط از این کارها تقدیر می‌کنم.

Steve-and-Bill-1.jpg

والت: آنجا (سؤال بعدی).
دان: سلام. دان اکلند از Sony Pictures. سؤال من این است که معیار تنوع بیش از حد چیست؟ چند باری در خلال بحث، اشاره شد به این حقیقت که الآن ریزپردازنده‌ها خیلی ارزان شده‌اند، حافظه‌ها ارزانند، و نرم‌افزارها در همه جا موجودند. زندگی شخص من با استانداردها بهتر شده است، مثل استانداردهای کدگذاری، استانداردهای شبکه. ولی به نظر می‌رسد که داریم به جایی می‌رسیم که تنوع دارد کم کم در جا می‌زند، تا حدی که شاید ما قادر به داشتن انواع وسایل همگرا (قابل استفاده در کنار هم) که فکر می‌کنم همه قدرشان را می‌دانند نباشیم. از خودم می‌پرسم که آیا این وضعیت شبیه وضعیت بیمه درمانی یا ترانزیت انبوه نخواهد شد؟ چون در این حوزه‌ها به نظر می‌رسد هیچ‌وقت نشود آب رفته را به جوی برگرداند. و من می‌خواهم نقطه نظرات شما در این باره را داشته باشم که آیا هنوز فرصتی برای داشتن دستگاه‌های همگرای عالی که واقعاً زندگی مردم را راحت و غنی کنند وجود دارد یا خیر.
والت: استیو؟
استیو: خُب، فکر می‌کنم من و بیل بتوانیم توافق کنیم که تعدادشان را به دو تا کاهش دهیم. (خنده حضار، شوخی بامزه‌ای بود.) نه، من معتقدم محدود کردن تخیل و نوآوری بسیار سخت است. به گمانم همیشه یک دسته چیز نو و عالی خواهیم داشت. و فکر می‌کنم این بخشی از آن چیزی است که باید تحملش کنیم تا نوآوری را داشته باشیم. بایستی این سختی‌ها را تحمل کنیم تا به نوآوری برسیم.
بیل: من فکر می‌کنم بازار خیلی خوب می‌فهمد که چه موقعی به تنوع نیاز داریم و بعد چه موقعی باید از شرش خلاص شد.
استیو: و بعد گاهی اوقات دوباره بگذاریم برگردد.
بیل: آره. (خنده حضار). آره. منظورم استانداردها و اینجور چیزها بود. استانداردهای اینترنتی خیلی قوی بوده و هستند، فرمت‌های ویدیویی و چیزهایی از این دست. و به همین خاطر من اثری از چیزهایی که قرار باشد دستگاه‌های همگرا را متوقف کنند نمی‌بینم. مطئمناً رویکردهای بی‌سیم زیادی وجود دارد،‌ ولی فضای خیلی سالمی است. هر کدام‌شان شایستگی‌های خاص خود را دارند. چند تایی از آنها غلبه پیدا خواهند کرد و بقیه را از دور خارج می‌کنند، ولی من فکر می‌کنم صنعت ما در مواردی که دیگر نوآوری‌ای وجود نداشته خیلی خوب از پس اتکا بر استانداردها بر آمده است و بعد تمرکز بر روی جاهایی که مشخص نبوده چه رویکردی مناسب‌تر است.

Bill-6.jpg

والت: جسی؟
جسی: سلام. جسی کورنبلوت هستم از HeadButler.com. از آنجا که شما دیگر جوان‌ترین آدم‌های جمع نیستید، احتمالاً به جا است که سؤالی در رابطه با میراث از هر یک از شما بپرسم. بیل، احتمالاً گزنده‌ترین منتقدان تو هم باید تصدیق کنند که کارهای بشردوستانه‌ات، تکان‌دهنده و افسانه‌ای است، و اگر ادامه‌اش دهی احتمالاً می‌تواند یک کار دومی باشد که آنچه را در مایکروسافت انجام داده‌ای تحت الشعاع قرار دهد. (تشویق شدید بیل از طرف حضار)
اگر مجبور باشی یک میراث برای خودت انتخاب کنی، چه خواهد بود؟ و استیو، آیا شده به بیل نگاه کنی و با خودت فکر کنی که او چقدر خوشبخت است که یک کمپانی غنی از استعداد دارد که مجبور نبوده هر روز شخصاً بر سر کار حاضر شود و آن را (از سقوط) نجات دهد، و اینکه، ای کاش من هم این فرصت را داشتم؟ (خنده حضار)
کارا: عمراً به این سؤال جواب نمی‌دهد.

والت: بیل؟
بیل: خُب، مهم‌ترین مقوله‌ای که من بخت حضور در آن را داشته‌ام، جدای از اینکه الآن چه می‌کنم، کامپیوترهای شخصی بوده. می‌دانی، این چیزی بود که باهاش بزرگ شدم، در نوجوانی، تا بیست و بعد سی سالگی. حتی نمی‌دانستم که آیا روزی ازدواج خواهم کرد یا نه چون خیلی با آن گره خورده بودم. این کارِ تمام زندگی من بوده. و واقعاً خوشبخت بوده‌ام که این مهارت‌ها و منابع را داشته‌ام -البته مهارت‌ها را در اولویت اول قرار می‌دهم- و قادر شده‌ام با کمک این دو تا، تجربیات خودم را به نفع مردمی که از تکنولوژی، و همین‌طور دارو و درمان، برخوردار نبوده‌اند توسعه بدهم تا به آنها کمکی شده باشد. بنابراین داشتن این دو (مهارت و منابع) جای شکر زیادی دارد. ولی چیزی که، اگر داخل مغز مرا نگاه کنی پر است از نرم‌افزار، و می‌دانی، جادوی نرم‌افزار و اعتقاد به نرم‌افزار و غیره، این قرار نیست عوض بشود.

استیو: خُب سؤالتو این بود که آیا من آرزو می‌کنم ای کاش مجبور نبودم هر روز به اپل بروم؟
جسی: نه، اگر یک کمی به بیل حسودی بکنی، در مورد کار دومی که دارد.
استیو: اُه، نه. من فکر می‌کنم دنیا...
کارا: کار دیگری هست که بخواهی بکنی.
استیو: من فکر می‌کنم دنیا جای بهتری شده چون بیل تشخیص داده که هدفش این نیست که ثروتمندترین آدم مدفون در گورستان باشد، خُب؟ این چیز خوبی است و بیل دارد با پولی که در آورده کلی کار خوب می‌کند.
ببین، مطمئنم بیل هم در این مورد مثل من بوده. من در یک طبقه اجتماعی متوسط بزرگ شدم، متوسط رو به پایین، و هرگز زیاد نگران پول نبودم. و اپل در همان اوایل آنقدر موفق بود که من خوشبختانه مجبور نبودم دیگر به فکر پول باشم. و برای همین توانستم روی کارم و بعدها روی خانواده‌ام تمرکز کنم.
و یک جورهایی به خودمان دو تا به عنوان خوشبخت‌ترین آدم‌های روی کره زمین نگاه می‌کنم چون ما آن چیزی را که دوستش داشتیم پیدا کردیم و در زمان درست در جای درست بودیم و برای 30 سال توانستیم هر روز با خوش‌فکرترین آدم‌های دنیا، روی چیزهایی که دوست داشتیم کار کنیم.
و خیلی سخت است که آدم بتواند از این شادتر باشد. خانواده و کار. چه چیز بیشتری می‌توانی بخواهی؟ بنابراین زیاد به میراث فکر نمی‌کنم. فقط به این فکر می‌کنم که قادر باشم هر روز صبح بیدار شوم و بروم سر وقت این همکاران فوق‌العاده‌ام و تا شاید بتوانیم چیزی درست کنیم که دیگران هم به اندازه خود ما دوستش داشته باشند. و اگر بتوانیم این کار را بکنیم، عالی خواهد شد.


 

Steve-and-Bill-8.jpg

راب: استیو، بیل، ممنون. راب کیلیون هستم، با شریکم اینجاییم. ما یک کسب‌و‌کار اینترنتی 100 نفره داریم. و می‌خواهم بدانم اگر یک نصیحت فوق‌العاده ارزشمند وجود داشته باشد که شما بتوانید به ما بدهید تا تلاش کنیم کمی از آن ارزشی را که شما در کمپانی‌های فوق‌العاده‌تان ایجاد کرده‌اید، داشته باشیم، آن تک نصیحت چیست؟
بیل: خُب، در واقع فکر می‌کنم در مورد هر دو شرکت -اگر اشتباه می‌کنم تصحیحم کن استیو- شور و هیجان را فقط ارزش‌های اقتصادی ایجاد نکرده. حتی در سال 1975 که در مایکروسافت برای خودمان نوشتیم «یک کامپیوتر بر روی هر میز و در هر خانه» متوجه این نبودیم که اُه، برای این کار، باید یک کمپانی بزرگ باشیم. (خنده حضار) هر بار با خودم فکر می‌کردم «اُه خدا، می‌توانیم اندازه شرکت را دو برابر کنیم؟ وای، می‌شود این همه آدم را هدایت کرد؟ باز هم کارمان مفرح خواهد بود؟»
و این‌طوری بود که با هر بار بزرگ شدن کمپانی می‌گفتیم این دیگر آخری بود. و به همین خاطر چیزهای اقتصادی در صدر فهرست نبود. این تصور که بتوانیم در خط مقدم فناوری باشیم و چیزهای جدید را ببینیم و کارهایی را که می‌خواستیم انجام دهیم و قادر به آوردن افراد متفاوت که همکاری با آنها لذت‌بخش بود باشیم، سرانجام در پیوند با مجموعه‌ای از مهارت‌ها و یادگیری اینکه چطور آن افراد و آن مهارت‌های گسترده را به خوبی در کنار هم به کار بگیریم، یکی از بزرگترین چالش‌های ما بود. و من شاید بیشترین اشتباهاتم را در این حوزه مرتکب شدم،‌ ولی دست آخر بعضی از آن تیم‌های کاری در کنار هم فوق‌العاده کار کردند. بنابراین فکر می‌کنم نکته اصلی آدم‌ها و شور و شوق هستند. و خیلی جالب است که کسب‌و‌کار ما با این روش پیشرفت کرد و شد اینی که الآن هست.
استیو: آره. بعضی‌ها می‌گویند که باید علاقه بسیار زیادی به کاری که مشغول انجامش هستی داشته باشی و این کاملاً درست است. و دلیلش این است که اگر علاقه‌ای نداشته باشی، کار کردن خیلی سخت می‌شود و هر آدم عاقلی بالاخره کم می‌آورد. واقعاً سخت است. و باید کارت را در یک دوره زمانی ممتد ادامه دهی. بنابراین اگر عاشقش نباشی، اگر از انجامش لذت نبری، اگر واقعاً دوستش نداشته باشی، شکی نیست که ولش خواهی کرد. و در واقع، این اتفاقی است که برای اکثر مردم می‌افتد. اگر به کسانی که در چشم مردم سرانجام به موفقیت رسیده‌اند و آنهایی که ناکام بوده‌اند نگاه کنی، در اغلب موارد، آنهایی که موفق بوده‌اند کارشان را دوست داشته‌اند و همین بوده که ثابت قدم نگاهشان داشته، منظورم در مواقعی است که کارد واقعاً به استخوان می‌رسد. در این‌جور مواقع آنهایی که عاشق نبوده‌اند کار را رها کرده‌اند چون عاقلانه فکر می‌کردند، متوجه هستی؟ چه کسی هست که بدون علاقه بخواهد به این کار بپردازد؟
بنابراین کلی کار سخت و دائماً کلی نگرانی و اضطراب هست و اگر عاشق کارت نباشی، شکست خواهی خورد. پس باید دوستش داشته باشی و باید علاقه داشته باشی و فکر می‌کنم این مهم‌ترین مسئله است.
دومین مورد این است که باید واقعاً خوب و نخبه باشی چون فرقی نمی‌کند که چقدر باهوشی، به هر حال نیازمند یک تیم متشکل از آدم‌های درجه یک هستی و باید یاد بگیری که چطور به سرعت آدم‌ها را بسنجی، و بدون اینکه آنها را خوب بشناسی تصمیمات خوبی بگیری و استخدام‌شان کنی، و اینکه ببینی کارت چطور پیش می‌رود و بتوانی بینش خودت را بهبود ببخشی و بتوانی به شکل‌گیری یک سازمان کمک کنی تا دست آخر خودش بتواند خودش را بسازد، و به همین خاطر باید دور و برت آدم‌های خوبی داشته باشی.


 

Steve-and-Bill-4.jpg

والت: لیز.
لیز: لیز بایر هستم. به گمانم این سؤال یک کنجکاوی تاریخی است. شما به دو روش کاملاً متفاوت به دنبال فرصت‌هایی مشابه رفته‌اید. چه چیزی راجع به اداره کسب‌و‌کار خودتان هست که آرزو کرده‌اید ای کاش با دیدن طرف مقابل، زودتر یا قبل از طرف مقابل به ذهن‌تان خطور می‌کرد و آن را می‌داشتید؟
بیل: (بعد از مکث) خُب، من حاضرم کلی بدهم تا سلیقهٔ استیو را داشته باشم (خنده بلند حضار) او یک... به هیچ وجه شوخی نکردم. از دیدگاه سلیقهٔ شهودی، هم در مورد افراد (کاربران) و هم در مورد محصولات... می‌دانید ما در جلسات بررسی مک می‌نشستیم، جایی که سؤالاتی در مورد انتخاب‌های نرم‌افزاری و چگونگی انجام کارها وجود داشت، که من از دیدگاه مهندسی به آنها نگاه می‌کردم، و خُب ذهن من اینطوری کار می‌کند. و می‌دیدم که استیو فقط بر اساس حسش در مورد مردم (کاربران) و خود محصول، یک تصمیم را می‌گرفت. که حتی توضیحش هم برای من سخت است. روش او برای انجام کارهای متمایز است، به گمانم جادویی است. و در این مورد فقط می‌شود گفت: وآو! (خنده حضار)
استیو: می‌دانی، از آنجایی که من و واز (استیو وازنیاک) شراکت‌مان را بر اساس درست کردن محصول یکپارچه شروع کردیم، در همکاری با دیگران زیاد خوب نبودیم. و در واقع، خیلی بامزه است که مایکروسافت، یکی از معدود کمپانی‌هایی است که ما توانستیم با آن همکاری کنیم، که واقعاً برای هر دوی ما جواب داد. ما زیاد در این مورد خوب نبودیم، در حالی که بیل و مایکروسافت واقعاً در همکاری فوق‌العاده بودند و علتش این بود که آنها از روز اول همه چیز را با هم نمی‌ساختند و به همین خاطر یاد گرفتند چطور با دیگران همکاری‌های خیلی خوب داشته باشند. و فکر می‌کنم اگر اپل می‌توانست کمی بیشتر، از این خصلت را در دی.ان.ای خودش داشته باشد، بی‌نهایت موفق می‌شد. و فکر می‌کنم اپل این را یاد نگرفت تا چندین، تا چند دهه بعد. (لبخند بیل)


 

Steve-and-Bill-2.jpg

والت: آنجا.
چارلی: سلام. چارلی برنر هستم از Fidelity Investments. در صنعت خدمات مالی، ما خیلی جدی روی بزرگ شدن و بازنشستگی متولدین دوره انفجار جمعیت (متولدین 1946 تا 1964) کار می‌کنیم، یک آمارگیری خیلی بزرگ.
استیو: ما هنوز آنقدرها پیر نیستیم. (خنده حضار)

چارلی: نه، سؤالم با آن چیزی که در وهله اول به نظر می‌رسد فرق دارد. بخش اعظم آن نوآوری‌هایی که از طرف کمپانی‌های کامپیوتری و اینترنتی معرفی می‌شود، به سمت جوان‌ها گرایش دارد. از خودم می‌پرسم که آیا در کمپانی‌های شما فعالیت‌هایی در حال انجام هست که بتواند تصدیق کند چه اتفاقاتی با تغییر نسل‌ها خواهد افتاد یا خیر.
استیو: اُه، این (گرایش به سمت جوان‌ها) درست نیست. یک نمونه برایت می‌گویم. وقتی ما تولید دوربین‌های ویدیویی برای اکثر کامپیوتر‌های‌مان را شروع کردیم، بازخوردهای دریافتی که همه سنی را شامل می‌شد، از تصورمان خارج بود و مردم همین حالا هم دارند کامپیوترها را برای نوه‌های خود یا پسرها و دخترهایی که بچه دارند می‌خرند، فقط برای اینکه بتوانند با آنها در تماس باشند. و بزرگسالان بیشتر از جوان‌ها ویدیو کنفرانس برگزار می‌کنند. و این غیرقابل تصور بود. این فقط یک نمونه کوچک است، ولی ده‌ها نمونه دیگر وجود دارد. مثلاً سالخوردگانی که دارند مستقل زندگی می‌کنند و می‌خواهد با فامیل خودشان در ارتباط باشند یا کارهای دیگری انجام دهند.
بیل: آره، من هم فکر می‌کنم وقتی به اندازه بازار نگاه می‌کنیم، این دیدگاه مناسبی است. و چرا عالی است که کمپانی‌هایی هستند که در حال رصد کردن خدمات ارائه شده به سالخوردگان هستند؟ من فکر می‌کنم رابط کاربری طبیعی در اینجا به طور واضحی کاربردی شده زیرا ما به کار با چیزهای مختلف از طریق صفحه کلید وابسته شده‌ایم و خیلی برای ما راحت و طبیعی است، ولی چیزهای دیگر نه. -و به همین خاطر بود که من Surface computer را چند هفته پیش به طور خصوصی به چند نفر از مدیرعامل‌ها نشان دادم، و حیرت کرده بودم از اینکه چرا آنها آنقدر جا خورده بودند. البته کار با این‌ها (کیبورد و فناوری لمسی) اصلاً شبیه هم نیست، ولی وقتی آن را دیدند، این تصور که بشود آلبوم عکس‌ها را با آن مرتب کرد، برای آنها جالب‌تر بود تا برای من.
استیو: من یک مثال دیگر هم می‌زنم. ما کمی به خاطر 200 فروشگاه خرده‌فروشی‌مان خجالت‌زده‌ایم. ولی یکی از چیزهایی که در این فروشگاه‌ها در حال انجام است آموزش فردی است که به آن می‌گوییم یک-به-یک. و الآن به رقم یک میلیون جلسهٔ آموزشی در سال رسیده‌ایم که هر جلسه یک ساعت به طول می‌انجامد. یک میلیون در سال.

والت: مدت زیادی از راه‌ا‌ندازی‌اش نگذشته، درست است؟
استیو: آره، حدود یک سال پیش شروعش کردیم و الآن به یک میلیون جلسه در سال رسیده‌ایم. و خیلی از این افراد -لااقل بخشی از آنها، یعنی بیشترشان، بزرگسالانی هستند که می‌آیند و یک ساعت وقت می‌گذارند تا یاد بگیرند چطور از آفیس استفاده کنند یا ویدیوکنفرانس داشته باشند. با پرداخت 99 دلار در سال می‌توانند به دفعات بیایند و برای یادگیری تمام چیزهای مختلف برنامه‌ریزی کنند. و این تا الآن عالی بوده.


 

Bill-3.jpg

کارا: آخرین سؤال.
والت: حالا آخرین سؤال از آن طرف.
یک آقای ناشناس: همه ما علایق علمی-تخیلی خودمان را به اشتراک می‌گذاریم، مِتاورس (metaverse) یا ماتریکس (matrix)، فضاهایی که می‌توانیم از دور، با هم بودن را تجربه کنیم. از شما دو نفر ممنونم که بهترین سیستم‌عامل‌ها را برای چت تصویری و رفتن به MySpace در اختیار ما قرار داده‌اید. راه بسیار دوری مانده تا به چیزهایی مثل هولودِک (holodeck) که در پیشتازان فضا می‌دیدیم برسیم. فکر می‌کنید در 5 یا 10 سال آینده چه چیزهایی هستند که می‌توانند بهتر از iChat سه‌پنجره‌ای باشد؟
بیل: خُب، من فکر می‌کنم استیو قصد دارد انتقال‌دهنده‌اش (Transporter) را معرفی کند. (خنده حضار)
استیو: من پیشتازان فضا را می‌خواهم. فقط پیشتازان فضا را به من بدهید.
بیل: نه، به نظرم غیر از انتقال‌دهنده، اکثر چیزهایی که در فیلم‌های علمی-تخیلی می‌بینیم، در دهه بعدی به واقعیت خواهند پیوست. دیدارهای مجازی، دنیاهای مجازی که نماینده آن چیزهایی خواهند بود که در دنیای واقعی می‌گذرد و مردم آنها را دوست دارند. حرکت در فضای سه بعدی یک روش تعامل با ماشین‌ها خواهد بود. و فکر می‌کنم سرمایه‌گذاری‌های زیادی که در سطح تحقیقاتی انجام گرفته در دهه آتی با این پیشرفت‌ها نتیجه خواهد داد.

والت: استیو؟
استیو: من نمی‌دانم. و همین است که هر روز سر کار حاضر شدن را جذاب می‌کند، چون همان‌طور که قبلاً گفتیم، این دوره، دورهٔ بسیار هیجان برانگیزی در صنعت ما است، خیلی کارهای جدیدی دارد انجام می‌شود. بنابراین، حتی نمی‌توانم فکر کردن درباره آنچه که در دهه بعدی اتفاق خواهد افتاد را شروع کنم.

والت: خیلی متشکرم.
کارا: خیلی ممنون.
کارا: خیلی ممنون. عالی بود.
والت: عالی بود. ممنون از حضورتان.




 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ فناوری های پیشرفته برای بشریت خوش آمدید. متشکرم از شما دوستان و عزیزان بخاطر بازدید از این وبلاگ
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
  ابتدا ما را با عنوان فناوری پیشرفته و آدرس roboiran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 63
بازدید هفته : 100
بازدید ماه : 94
بازدید کل : 62794
تعداد مطالب : 218
تعداد نظرات : 99
تعداد آنلاین : 1